خرابکاری در کار

ساخت وبلاگ

یک بحثی تو خونه راه افتاد که یکی یک وام 20 میلیاردی براش جور شده!...من هیچ، من نگاه!!!میدونی یاده فیلم متری شش و نیم افتادم که ناصر خاکزاد میگفت هرکی اندازه ای داره، 300_400 میلیارد رو میفهمه، ولی 3000_4000میلیارد رو نه!

دیدم برا منم واقعا همینه...​​​​​​

خرابکاری در کار...
ما را در سایت خرابکاری در کار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : e0000z بازدید : 100 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 6:08

روزای مرده ای رو سپری میکنم، هی هم به اینده فکر میکنم که بالاخره کی قراره چیزی بشه!ارزوها و هدفها داشتم، شایدم دارم، ولی نیست، سختن، دلسردم... تنهام، راز نهانن و نمیگم به کسی...فعلا که دستو پام بسته اس، خودم بستم، خودم خودمو از همه چی محروم کردم...موقتیه، ولی خودخواسته...اگرم لذت و تفریحی باشه الان همراهش عذاب وجدانه...حالا تا بعد...

خرابکاری در کار...
ما را در سایت خرابکاری در کار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : e0000z بازدید : 117 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 6:08

یعنی میشه یکی از در این خونه وارد بشه یک دستش باقلوا و دسته دیگه اش دونات شکلاتی باشه؟؟؟

کافی رو خودم درست میکنم، تو فقط شیرینیارو بیار زودتر تا ناپلونی دلم نخواسته الان!...

خرابکاری در کار...
ما را در سایت خرابکاری در کار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : e0000z بازدید : 112 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 6:08

می‌تراود مهتابمی‌درخشد شب تابنیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیکغم این خفته‌ی چندخواب در چشم ترم می‌شکندنگران با من استاده سحرصبح می‌خواهد از منکز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبردر خرابکاری در کار...
ما را در سایت خرابکاری در کار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : e0000z بازدید : 102 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 6:08

دلم برای خودم میسوزه،خیلی...چ شانس و اقبالی از من بود،...چه سال و زمستونی...

دارم خفه میشم از درون...

کنکور...ازمون نظام عقب افتاد...به وقت وقت نامعلوم...به حال نداشته...

به خودم بدهکارم، بخاطر این لعنتیاااا...بخاطر جاهای نرفته،بخاطر کارای نکرده،بخاطر شب بیداریا،بخاطر عذاب وجدانا...برا من دوماه نیس این تعویق...تعطیلات عیدم بود!تولدم بود!...

نه یک دریغ، بلکه هر دم هزار دریغ...

بمیری کرونا...

خرابکاری در کار...
ما را در سایت خرابکاری در کار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : e0000z بازدید : 116 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 6:08

یک ماشین افرود، قد انگشتای یک دست ادم باحال، لباس گرم، پاسور، جوج، ...و جاده شمال، و جنگلهای دست نخورده،و اقامت تو خونه قدیمی،خوردن غذا محلی،...

اینا الان زیادین؟ دارم میترکم تو خونه، میترررکم...شدم عین مترسک...

کی بشه من ازاد بشم و کی بشه این فرصت پیش بیاد...هیعییی...

خرابکاری در کار...
ما را در سایت خرابکاری در کار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : e0000z بازدید : 93 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 6:08